چهارشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۶

شايد اگر عادل كلاهكج مو بذاره كلاش صاف شه
بخدا
ما هر روز عميقتر
و احمقتر ميشويم انگار
شايد ما
هر روز عميقتر
و غمگينتر ميشويم
عمق لجن نيكو نبوده و نيست انگار شايد
كثيفتر

سه‌شنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۶

مستي و راستي

يه شب يه تره ميره سر چار راه بهش ميگن چرا ؟ميگه ميخوام بگن يه شب يه تركه به جاي يه روز يه تركه
وي نام نيك خويش را در تاريخ ثبت كرد با نام مستعر تركه
بله

شنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۶

پنجاه

بيست و سي

سه‌شنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۶

تسليت شهادت
شعرم از آن توست
آنچه ميخواهي بسراي
كه من هرگز تو را نسرودم
نتوانستم
تو خود شعري
آنگاه كه از حركت مي ايستد
و مبهوت
چشمانت را مينگرد
خوان استپان
درياچه آرال!!!

كلاغنامه

ما و محيط اطراف چنان در هم تنيده ايم كه قابل تشخيص نيستيم اين است كه ما با محيط اطراف و محيط اطراف با ما تعريف ميشود و اين دور باطلي است كه به من مي انجامد مني كه وجود ندارم همه با من تعريف ميشوند اما هويت چيست و در هويت شخص ديگري تعريف ميشوم كسي كه من و ديگران را در بر ميگيرد همه در من خلق ميشوند و سپس نابود ميگردند تا آنگاه كه دوباره زاده شوند و من فقيرم بدانكه من را از ميان برميدارد اين همان وحدت وجود است
اي بايزيد هنوز خودي تو با توست خود را بر در بگذار و داخل شو
والسلام
پاي برهنه ميروم
زير پايم
سنگريزه ها
نتهاي موسيقي

خوان استپان
در بيابان عدم روحي ديدم به غايت خونسرد
خود را دروغي خواند و برفت