پنجشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۶

-

شورشي بايد
شستشويي
شيوني

چهارشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۶

سلام فربد


سلام فربد
چو ماه روي تو در شام زلف ميديدم
شبم به روي تو روشن چو روز ميگرديد

دوشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۶

for rito , ritto

thanks to "rito"for it's noble efforts for introducing Stephan to our filthy world
dedicated to Portugal's waterfronts where he found money for journey.
Persian translation:
تو سزمين مني
شخم مي زنم
بذر مي پاشم
عشق درو ميكنم.
خوان استپان
anyway i dont like it a lot:)

چهارشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۶

شايد اگر عادل كلاهكج مو بذاره كلاش صاف شه
بخدا
ما هر روز عميقتر
و احمقتر ميشويم انگار
شايد ما
هر روز عميقتر
و غمگينتر ميشويم
عمق لجن نيكو نبوده و نيست انگار شايد
كثيفتر

سه‌شنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۶

مستي و راستي

يه شب يه تره ميره سر چار راه بهش ميگن چرا ؟ميگه ميخوام بگن يه شب يه تركه به جاي يه روز يه تركه
وي نام نيك خويش را در تاريخ ثبت كرد با نام مستعر تركه
بله

شنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۶

پنجاه

بيست و سي

سه‌شنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۶

تسليت شهادت
شعرم از آن توست
آنچه ميخواهي بسراي
كه من هرگز تو را نسرودم
نتوانستم
تو خود شعري
آنگاه كه از حركت مي ايستد
و مبهوت
چشمانت را مينگرد
خوان استپان
درياچه آرال!!!

كلاغنامه

ما و محيط اطراف چنان در هم تنيده ايم كه قابل تشخيص نيستيم اين است كه ما با محيط اطراف و محيط اطراف با ما تعريف ميشود و اين دور باطلي است كه به من مي انجامد مني كه وجود ندارم همه با من تعريف ميشوند اما هويت چيست و در هويت شخص ديگري تعريف ميشوم كسي كه من و ديگران را در بر ميگيرد همه در من خلق ميشوند و سپس نابود ميگردند تا آنگاه كه دوباره زاده شوند و من فقيرم بدانكه من را از ميان برميدارد اين همان وحدت وجود است
اي بايزيد هنوز خودي تو با توست خود را بر در بگذار و داخل شو
والسلام
پاي برهنه ميروم
زير پايم
سنگريزه ها
نتهاي موسيقي

خوان استپان
در بيابان عدم روحي ديدم به غايت خونسرد
خود را دروغي خواند و برفت

دوشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۶

شنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۶

خداوند براي بندگانش كافي است

4 آبان

تولد شاهنشاه آريامهر
مبارك

شنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۶

-

تو نقیض تنهایی انسان بودی
حالا برهانش نباش
-خوان استپان

شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۶

ch6

امروز رییس جمهور بامزه ایالات متحده یه سوتی دیگه داد
جورج که شنگول توی کلاس راه میرفت شورت نپوشیده بود

ch3

  • مهاجم تیزچنگ تیم سپاهان
  • این غزال خوش آب و رنگ
  • توپ رو وارد دوازه بان بهتزده الوحده امارات میکنه

و یاد کنید آنگاه که گفت دروازه بان چیز تنگ

ch1

  • آرزوی قبولی طاعع و عبادات
  • روزی
  • چون میدونید من یک مهندسم کارم آموزشه
  • با یکی از دانشجویانم نامه مینوشتم
  • از من سوالی کرد
  • گفت چرا آمریکا بر دنیا سیطره خودشو میزاره
  • من مجبور شدم اونو به تاریخ زندگی بزرگان علم و ادب و عرفان بدم

ch2

  • خانم مگه من سر گنج نشستم؟
  • نخیر
  • خب...قربون آدم چیز فهم
  • سرما در گرما
  • گرما در سرما
  • بخاری ایرانسل
و آنانکه ایمان آرند و عمل صالح انجام دهند نه ترسی بر آنان است و نه غمگن میشوند
...

سه‌شنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۶

_

و خدا به آنچه میکنید آگاه است
تو
تنها نیستی

مرادا

شکر
آبغوره
و چای
و نرمی نگاهت
بالشت سفید در یک صبح سرد
شانه های قدرتمندت
وخنده ات
موج دریا
یا آواز برگها موقع بازی در نور خورشید
دلم تنگ شده
برای مویرگ پشت پلکت

-

ای کاش پرزهای فرشی بودم که کف پایت را قلقلک میدهند
...
gray
پشت میز خانه ی پدری

paint




این تصاویر نمایش دهنده ی امیر حسین و فربد است فربد در عکس مشکی فام از خواب میپرد و در عکس دیگر لامپ را روشن گیطار میزند


فرخنده


دارای خصوصیات بارز نژاد لر
معترف به شباهت به لوسین
استاد گرانقدر و عالیجاه آقای علی روستاییان
استخوانهای بلند بینی کشیده و سر پایین و صورت اتو شده از کنار و دوباره کشیده. در نژاد لر غالبا منحنی صورت در حالت3*4در خط میانی به پهنترین حالت خود میرسد .موی آنها حالتی شبیه به موی اسب دارد که احتمالا باعث نگهداری گرما میشود.همچنین جنس آنها مقاوم است که این در مناطق سردسیر زیاد دیده میشود -کردها را ببینید- مهاجر بودن این مردم تلفیق هماهنگ نیروهای دشتی -قد بلند و سرعت برای دید و فرار و احیانا شکار-وکوهی-عضلات قدرتمند با بازه ی حرکتی زیاد لایه چربی زیرپوست و استخوانهای مستحکم و مقاوم در برابر ضربه با پهن شدن توده ی استخوانی و...-را به نفع نیروهی دشتی رقم زده و این از عجایب است.شب است و قلندر بیدار و من خسته *

خانم مستوفی



همیشه می خواستم مطالبی در مورد جمجمه شناسی و این قسم علوم مرتبط با نژاد شناسی بشر بدونم و بنویسم.ادعای چهره شناسی ندارم.نژاد پرستم نیستم.اما دیدن نویسنده ی خشم و هیاهو و تعجب من از اینکه چرا اینشکلیه و جور دیگه ای نیست مرا بر آن داشت تا اینها را شروع کنم.
فارغ از اینکه بحث در مورد چهره چه عواقبی به دنبال داره امروز با یه بحث کوچک شروع میکنیم.صورت نسبتا گرد این چهره نشان از احتمالا نسبی با ترکان زردپوست و یا مردم گیلانو اونطرفا دارد درحالیکه بینی احتمال گیلان و نواحی نزدیک ارمنستان را تقویت میکند با این وجود چشمان ریز که در این مورد اطمینانی بهش نیست-به خاطر وجود عینک- ظن ما رو به سمت ازبکان و یه مردمی که تو اسمشون ع دارن و من یادم نیست میبره گردن خمیده و حالت معتادی حکایت از عدم فعالیت ورزشی داره و و عضلات فک و گردن ضعیف-البته از دور و زیر مقنعه کاملا قابل تشخیص نیست و من بیشتر به طرح خودم استناد میدم-اونو تایید میکنه میتونه کمحرفی رو هم نشون بده که وبلاگ این شبهه رو میزاره کنار. عینک قرمز آیا حکایت از برونگرایی است من فکر میکنم نه چون بیشتر یکجور ژست نگیم روشنفکری بل نویسندگی رو میرسونه .با توجه به شیوه ی این وبلاگ که در اینترنت و با حضور شبح قیمت نوشته میشه امیدوارم دشمنتراشی نکرده باشم و پساپس از خانم مستوفی تشکر و عذرخواهی میکنم.روحمان شاد

جمعه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۶

-

وسعت غم من هزاران کیلومتر
ملیاردها سیناپس است
و امیدم فاصله ی ریلهای قطار
که با انبساط غم بسته می شود
خوان استپان
ایستگاه راه آهن سانتا لونا جنوب اسپانیا

یکشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۶

.

جوون عاطل و باطل
بله البته فرمايش شما متينه ولي
ولي نداره
اي بابا شما كه كوتاه نمياي
نه خير براي اينكه اعتقادم بر اينه
آهان

شنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۶

به دنبال راوي

و خدا تمامي پزشكان متخصص دستگاه گوارش را اجري چند برابر دهاد

the best short lyric ever and forever

آي مردم
خداتون عاشقه
داغ عاشقي شقايقه
بهروز اوسممد رو قايقه
قايقش در برابر اصوات مزاحم عايقه
خدا ميدونه كه وي
به جايگاهي كه درش قرار داره(قايق ضد صوت)ا
لايقه

پنجشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۶

15خرداد

شاهنشاه آريا مهر

-

اگر نگران جمع كردنت باشم
سرت رو روي ديوار نميپاشم
التماسم نكن كه
اززسر

دوشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۶

من من تو تو

و در سمت چپ من آقاي عسگري داراي مدرك دكتري از "كالج آف يونيورسيتي بريتانيا" قرار دارند

شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۶

پيرمرد چشم ما بود

تمام لذت زندگي به اين است كه بشنوي يه نفر بدون اينكه حتي لبخند بزند تو چشاي راننده ي اتوبوس نگه كند و بگويد
"خب البته ما فرهنگي هستيم"
اينكه يه آدمو قبلا ديدي ايني كه نميشناسمت اما ميدونم اگه سرامون رو روي هم بذاريم از توشون نور رد ميشه چون ما سوراخهاي سرمون عين همه
همشون
نميدونم اگه بازم همديگه رو ببينيم چي ميشه اما ميتونيم به جاي اينكه حرفهي بيخود بزنيم لباسايهم ديگه رو اتو كنيم به جاي هم چايي بخوريم و تو سكوت كامل بخوابيم
هيچوقت تلويزيون نگاه نكنيم
مجبور نباشيم به همديگه زل بزنيم ميتونيم آب يخو بلافاصله بعد از چايي بخوريم و به صداي قرچ دندوناي هم گوش بديم
فقط
اگه يه بار ديگه همديگه رو ببينيم

یکشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۶

نه عزيزم اينجوري نيست

براي من اينكه باور كنم ديوار پرنده ها و صداي زنگ با قصد و غرض كاري رو انجام ميدن راحته
اما وقتي كسي مي ياد و راجع به حركات و قصد مفاهيم صحبت ميكنه عصبي ميشم
چون تنها چيزي كه ميبينم چشمپوشي عظيم و نيت دار طرف از عوامل مهمه براي اينكه يك شخصيت مجازي توليد كند تا حرف خودشو به من بخوراند
پ.ن :اين پست حذفيات زيادي دارد
آره

-

بنشسته بر كنار من
روياي خانگي
دستش چه سرد و صورت شومش چه نارس است
آرام زير گوش من آواز مي كند
اصوات نا اميد

-

دردا كه دوري از من و اين درد عادت است

دوشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۶

short lyric

سنگين و فرتوت بودو مويش را ميجوريد
،

صداي تيز

برج بابل

انسان قديم گاهي زندگي ميكرد
انسان جديد فكر كرد و يادش رفت زندگي كند
انسان مغزش را فروخت تلويزيون خريد
كور سوي چراغ وي از دور
در غبارش به چونان ستاره اي
راه بر بخت شومم نمايد
صبح ميآيد من كفشها جفت و گوشم به جاده
در بيابان عدم روحي ديدم به غايت خونسرد
دست در پشت مشت كرده
گره به ابرو انداخته
قدمهاي كوتاه بر ميداشت
وي را گفتم
تو را چه شود
پاسخي نشنيدم
نعره زد
سر در شن كرده دنبال چه ميگرديد
هدف از بلوكه كردن عكسهاي بلاگ اسپات را در دو پاراگراف شرح دهيد

شنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۶

قانون دوم

تمامي دختر ، پسر عمو عمه خاله دايي هاي بزرگي كه دير ازدواج ميكنند
هرگز عمو عمه دايي خاله خوانده نميشوند

یکشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۶

آدمهايي هستند كه فكر ميكنند چه خبره

فرهنگري

خريد نوعي گسترش قدرت زن است
در همه جهت

پنجشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۶

زندگي چيز تريست
...
گوژپشت و كج و بد كوپال و زشت
كه به اين صورت من تف كرده است
و به هر جا هم روم بازم او
گر ببيند صورتم تف ميكند
من تف ميكنم تو صورت اوني كه بهم تف كنه

شنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۵

جمعه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۵

شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۵

بله حالا آقاي غلامي مربي تيم فلاني اعتراض داره و ميگه كشتيگير حريف نبايد دستش رو در ناحيه ي چشم كشتيگير بيساري فرو كنه

چهارشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۵

گوينده ي اخبار پوزخندي ميزند و با تمام طنزي كه در خودش ذخيره كرده خبر را ميخواند
وام بشنويد از پيرمرد شصت هفتاد ساله ي اراكي كه حاصل عمرش جمع كردن بيش از چهارصد قوطي كبريت است...
رقص چاقو
رقص چاقو گونه اي مراسم آييني است كه در آن، يكي از دختران دم بخت(18-27و28مجرد)به همراه يك چاقو حركات موزون انجام ميدهد.اين حركات نشان از تمايل دختر به شاباش(وجهي نقد كه به رقصنده دهند)و احيانا ازدواج دارد ..
دختر هي ميرقصد و صاحب مجلس نيز از دادن شاباش طفره ميرود و اصطلاحا ناز ميكند در نهايت دختر خسته شده به زمين ميافتد ديگران سر او را با همان چاقوكه با آن ميرقصيد ميبرند. بعد كيك بريده ميشود و مراسم ادامه پيدا ميكند.

سه‌شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۵

نبايد

دستهايي كه بايد بازي ميكرد
پاهايي كه بايد ميدويد
شكمهايي كه بايد روي زمين كشيده ميشد
دنيايي كه نبايد زيبا بود
نبود
...
هر روز
و تو كه اون ته نشستي
ik,cl fhil ldokndl

چهارشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۵

short lyric

to hear your voice i just have to make a call
oh shit man
this automation has made us so far
oh babe
have'nt you read sociology at all? m
i know babe if i dont see your face i'll surely fall

where? m
i don't know.m

ping

از راوي به خاطر اين فونت و دم و دستگاه ممنونم معلوم ميشه
...
.
shift-space
هم درست شد
باز هم راوي
.

پنجشنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۵

دو خبر خوب

قبل از هرچيز انتخاب به جا و شايسته ي آقاي راوي رو به ايشون و تمام طرفداران سينه چاكشون تبريك ميگم.
و از اين به بعد تمامي دوستان و خوانندگان بعد از اين مي تونند بخشي از كارهاي تصويري من رو در
shift-space
ببينند دنبال كنند.