در پرتغال مهمترین شعر شعر مبارزه است و میهن و تعداد زیادی شاعر خرده پا که همرنگ جماعت نشدند مثل خوان تنها ماندند و هرگز دیده نشدند و شاید هرگز دیده نشوند
...
چون شاخه ی تاک پیچیده به هم و مست بر تپه های اورشلیم تا بستر رود می دویم
وقتی باد موهایت راشانه می کند و خون زیر گونه هایت می دود
و بوی گلهایی که زیر پایمان له شده اند بینیمان را پر می کند
و خون خارهایی که به پاهایمان رفته اند در رود شسته می شوند
...
خوان استپان
کرانه های شرقی مدیترانه
gray
پشت میز خانه ی پدری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر