در باب آنچه به عنوان تو هین اینروزها «میانمایگی» خوانده می شود جای صحبت بسیار است اما آنچه جذابیت چنین چیزی را برای من بسیار می کند اینست که در بسیاری از استفاده های این واژه من هم جزو دسته میانمایگان قرار خواهم گرفت یا حتی شاید دوست داشته باشم قرار بگیرم.
آنچیزی که پرمایه و یا پرمایگی ، لابد خوانده می شود در بین اهالی «ضد خورشت» دنیای ما چیزی شبیه به بی خبری از واقعیات زندگی یا در شکلی ملایمتر ، درگیری در یک دنیای شخصیِ غیر واقعی است. درگیری ای که طبق روال باید در فرآیند بلوغ از درون ذهن به جهان واقعیات معطوف شود. جمله «من رویایی دارم» معروف بسیار خوانده و شنیده شده و شاید اکثر پرمایگان اطلاق شده آنرا سرلوحه زندگی خویش قرار دهند و هنوز نتوانند بین یک رویا و یک راهبرد تمیز مشخصی قائل شوند. جمله ای که چماق میانمایگی هم می شود جای که چماق باید برعکس هدفگیری کند. اما صحبت از یک نگاه مشترک بین ما و انها هم هست. پرمایگان دنیای ما احتمالا با این واقعیت تلخ اما موجود کنار نیامده اند که شر بخشی از زندگیست. اما میانمایگان فهمیده اند هیچکس نه توانسته و نه هرگز خواهد توانست دنیای جدیدی بسازد یا شر را در دنیا از بین ببرد. پرمایگان اما هنوز در قصه های پریان خود زندگی می کنند و وارد دنیای واقعیِ اسطوره ای ما نشده اند. بله ؛ آنها مصارفی همچون یادآوری ارزشهای اصلی و اینکه چرا ما مجبور شده ایم کارمان را آرامتر انجام دهیم دارند. ولی وقتی واژه ای مثل میانمایگی استفاده می شود ، خشونت و نیروی ویرانگر چنین طرز تفکری رو به روی ما قرا می گیرد. چیزی که باید سعی کنیم با میانمایگی و صبر جمیل از سرراه برداریم.
میانمایگان قهرمانان اصلی دنیای من هستند انها که رنج پرمایگان و بی خایگان را می کشند و آرمانهای ما را جلو می برند. پرمایگانی که خواسته و ناخواسته تعداد عظیمی از بی خایگان را دور و بر خویش جمع و به دنبال ماتحت مبارک روان می کنند. در هنر و ادبیات نوچه پروری و گروهسازی و عدم هرگونه ارتباطی با مخاطب از ویژگی های پرمایگان است. اما باید حواس را جمع کرد که بسیاری از میانمایگان هنرمند هم در همین دسته جا می شوند. تمیز ایندو شاید صرفا به مقدار اصالت و صداقت اثر برگردد.
در امور سیاسی اما ، پرمایگان که یکدیگر را از دور می شناسند ، راهشان را از بی خایگان جدا می کنند. اینها سالها زحمت میانمایگان را در کسوری از ثانیه می توانند به باد دهند و هنوز خود را محق بدانند. شاید بیشترین جمله ای که بتواند این پرمایگان را توصیف کند این باشد که آنها هنوز به درک درستی از میزان شرارت این جهان نرسیده اند یا نمی خواهند برسند. در آنصورت من با افتخار همیشه خود را یک میانمایه خواهم نامید.
آنچیزی که پرمایه و یا پرمایگی ، لابد خوانده می شود در بین اهالی «ضد خورشت» دنیای ما چیزی شبیه به بی خبری از واقعیات زندگی یا در شکلی ملایمتر ، درگیری در یک دنیای شخصیِ غیر واقعی است. درگیری ای که طبق روال باید در فرآیند بلوغ از درون ذهن به جهان واقعیات معطوف شود. جمله «من رویایی دارم» معروف بسیار خوانده و شنیده شده و شاید اکثر پرمایگان اطلاق شده آنرا سرلوحه زندگی خویش قرار دهند و هنوز نتوانند بین یک رویا و یک راهبرد تمیز مشخصی قائل شوند. جمله ای که چماق میانمایگی هم می شود جای که چماق باید برعکس هدفگیری کند. اما صحبت از یک نگاه مشترک بین ما و انها هم هست. پرمایگان دنیای ما احتمالا با این واقعیت تلخ اما موجود کنار نیامده اند که شر بخشی از زندگیست. اما میانمایگان فهمیده اند هیچکس نه توانسته و نه هرگز خواهد توانست دنیای جدیدی بسازد یا شر را در دنیا از بین ببرد. پرمایگان اما هنوز در قصه های پریان خود زندگی می کنند و وارد دنیای واقعیِ اسطوره ای ما نشده اند. بله ؛ آنها مصارفی همچون یادآوری ارزشهای اصلی و اینکه چرا ما مجبور شده ایم کارمان را آرامتر انجام دهیم دارند. ولی وقتی واژه ای مثل میانمایگی استفاده می شود ، خشونت و نیروی ویرانگر چنین طرز تفکری رو به روی ما قرا می گیرد. چیزی که باید سعی کنیم با میانمایگی و صبر جمیل از سرراه برداریم.
میانمایگان قهرمانان اصلی دنیای من هستند انها که رنج پرمایگان و بی خایگان را می کشند و آرمانهای ما را جلو می برند. پرمایگانی که خواسته و ناخواسته تعداد عظیمی از بی خایگان را دور و بر خویش جمع و به دنبال ماتحت مبارک روان می کنند. در هنر و ادبیات نوچه پروری و گروهسازی و عدم هرگونه ارتباطی با مخاطب از ویژگی های پرمایگان است. اما باید حواس را جمع کرد که بسیاری از میانمایگان هنرمند هم در همین دسته جا می شوند. تمیز ایندو شاید صرفا به مقدار اصالت و صداقت اثر برگردد.
در امور سیاسی اما ، پرمایگان که یکدیگر را از دور می شناسند ، راهشان را از بی خایگان جدا می کنند. اینها سالها زحمت میانمایگان را در کسوری از ثانیه می توانند به باد دهند و هنوز خود را محق بدانند. شاید بیشترین جمله ای که بتواند این پرمایگان را توصیف کند این باشد که آنها هنوز به درک درستی از میزان شرارت این جهان نرسیده اند یا نمی خواهند برسند. در آنصورت من با افتخار همیشه خود را یک میانمایه خواهم نامید.