دوشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۵

پيرمرد چشم ما بود

ميرم تو اتوبوس فقط كنار يه پيرمرد جا هست ميشينم نگاهم ميكنه ميگه
اگه مي خواي شاگرد اول باشي بايد انگليسي و برنامه نويسي كامپيوترت خوب باشه
ميگم بله
ميگه حالا خوبه؟
ميگم بله
ميگه پاسكال ياد نگير تو دانشگاه بهت ياد ميدن برو سي پلاس ياد بگير
ميگم بله
ميگه البته جاوا هم بد نيست ياد بگيري يا دلفي اي چيزي
بعد يه چيزي ميگه راجع به اسمبلي
من سرم رو مي اندازم پايين آخه رشتم(كله ماهي)به اين چيزا نميخوره
ميگه اشكال نداره تو اچ تي ام ال ياد بگير يا جاوا ، فلش ماكرومديا يا مايا هم به دردت ميخوره مي خواي پيشرفت كني دايركت ايكس ياد بگير
ميگم شرمنده ام
ميگه دشمنت شرمنده باشه
و لبخند پيروزي صورتش رو پر مي كنه .

هیچ نظری موجود نیست: