یکشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۵

فسنجون داشت تموم ميشد همه نگاش ميكرديم
داداشم گفت:من مي خوام دختر بيل گيتس رو به زني بگيرم باباش پولداره
ديگه فسنجوني نبود

هیچ نظری موجود نیست: