آری ای روزهای آتی که هنوز مشرف نشده اید. اگر زمان را به هم بریزم آنگاه شما در آخر صف خواهید بود. نشسته در گوشه ای نگران. پس خود را از برای من بیارایید و نغمه خوان و رقص کنان و نرم نرمک سوی من آیید. آغوش مهربان و گرمتان را بگسترید ، چنان که نام یکدیگر را به نکویی ببریم. شما زمانی دیروز خواهید شد و من زمانی پیر. این خاطره های نیکوست که چون لمس پرنیان بهشتی می ماند. چون رایحه ی دلنوازی که نسیم ، آن را از ذهن پاک می کند ؛ اما دعای ما بدرقه ی راهش خواهد بود. ای روزگار به راه مانده زنده باد تو و آسوده باد من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر